بابا دروغگوومامان راستگو !!!!!!!!!!!
میدونی چرا؟
وقتی باباازکاربه خونه میومدمی پرسیدم .باباخسته ای؟
میگفت نه!
وقتی می دیدم به فکرفرورفته می پرسیدم بابامشکلی داری؟
میگفت نه!
وقتی بادستاش میوه روبه من میدادمیگفتم توخودت نمیخوری؟
میگفت نه.من تازه خوردم.
وقتی بازارمی رفتیم بارسنگین تررومی گرفت می پرسیدم بابا برات سنگین نیست؟
میگفت نه!
وقتی عید میشد برای مالباس نومیخریدوخودش همون لباس سال قبلشو.کفش وموبایل دسته دوم مارواستفاده میکردوازش می پرسیدم باباچرا برای خودت چیزی نمیخری؟
میگفت.منکه همچی دارم.شماجوانیدوباید شیک باشید!
روزها،سال ها گذشت........ حالا میفهمم که بابام دروغ می گفت!!!!!
خسته می شد!
مشکل داشت!
مریض میشد!
بارهای زندگی سنگین بوده!
غذای خوبودوست داشت!
لباس شیکودوست داشت!
استراحت وتفریح وبادوستان گشتی زدنو دوست داشت!
اما بخاطرما دروغ میگفت که خوش باشیم!!!!!
حالا فکرمیکنی برای اینهمه که دروغائی که بماگفته!!!!!!!!توچشامون میتونه نگاه کنه؟؟؟؟؟؟؟